اي باد صبحدم خبر دلستان بگوي

شاعر : سعدي

وصف جمال آن بت نامهربان بگوياي باد صبحدم خبر دلستان بگوي
ياد شکر مکن سخني زان دهان بگويبگذار مشک و بوي سر زلف او بيار
گر وقت بيني اين سخن اندر ميان بگويبستم به عشق موي ميانش کمر چو مور
پيغام آن دو طوطي شکرفشان بگويبا بلبلان سوخته بال ضمير من
گر بشنود حديث منش در نهان بگويدانم که باز بر سر کويش گذر کني
گر نيز گوييم به مثل ترک جان بگويکاي دل ربوده از بر من حکم از آن توست
دل مي‌طپد که عمر بشد وارهان بگويهر لحظه راز دل جهدم بر سر زبان
گر دل موافقت نکند کاي زبان بگويسر دل از زبان نشود هرگز آشکار
نزديک دوستان وي اين داستان بگوياي باد صبح دشمن سعدي مراد يافت